Publisher's Synopsis
سه سال و نیم از آخرین دیدارشان می گذشت ، از امیر و ماجراهای دوران نوجوانی خاطره ای محو و کم رنگ در ذهن فرهاد باقی مانده بود ، تا آن روز چهارشنبه ، که گفتگوی کوتاهی با تلفن و از راه دور داشتند ۰ امیر مضطرب و پریشان از او درخواست کمک میکند عشق آتشین امیر به نازنین با بازی سرنوشت به تردید و پریشانی گرائیده بود نازنین با تمایلات سیاسی ودرگیری با نیروهای انتظامی دچار افسردگی شدید بود فرهاد برای کمک به امیر به زنجان میرود نارملا دوست ایّام جوانی نازنین به آنها می پیوندد و راه حلی برای رفع مشکلات امیر پیشنهاد میکند